با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
بازاریابی محتوا و استراتژی محتوا، از جمله واژههایی هستند که در سالهای اخیر به صورت گسترده در فضای رسانه ها به کار گرفته میشوند. در این وبلاگ، قصد داریم مفهوم بازاریابی محتوا را شفافتر کرده و مسیر را برای درسهای تخصصی که در ادامه سری استراتژی محتوا مطرح خواهیم کرد، هموارتر نماییم.
شاید خواندن مسیر حرفهای نیل پاتل باعث شود حس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید، اما مطمئنا شنیدن حرفهای او محرک بزرگی برای کسبوکار شما خواهد بود.
پاتل یکی از کارآفرینان برتر دنیاست که کار خود را از ۱۵ سالگی شروع کرده است.
پس از اینکه وارد دانشگاه شد شرکت Advantage Consulting Services را در زمینه بازاریابی و سئو بنیانگذاری کرد که بیش از ۵۰۰ شرکت از جمله سامسونگ، آمازون و مایکروسافت جزو مشتریانش محسوب میشدند.
او قبل از اینکه ۲۱ ساله شود پول کافی برای راهاندازی یک شرکت میزبانی وب (Hosting) را فراهم کرده بود، اما تمام سرمایهگذاری خود را در این راه از دست داد، ولی این شکست منجر به کندتر شدن روند موفقیتهایش نشد.
هماکنون پاتل ۲۹ ساله، صاحب دو شرکت بازاریابی موفق به نامهای Crazy Egg و KISSmetrics است و همچنین بلاگ شخصی را مدیریت میکند که بیش از ۱۰۰۰۰۰ خواننده دارد و کسبوکار میلیون دلاری او محسوب میشود.
در ادامه یکی از مصاحبههای نیل پاتل در مورد بازاریابی محتوا، سئو و چگونگی ایجاد محتوایی که با خوانندگان طنینانداز شود را میخوانید.
با اتفاقات پرمخاطره، هیجانانگیزه و پشت سرهمی که در زندگی حرفهای شما وجود داشته، آیا شما اصلا میخوابید؟
متشکرم. بله من خوب میخوابم، اما انگار کمی بیش از حد کار میکنم.
چگونه در زمان دانشجویی موفق به راهاندازی یک کسب و کار میلیون دلاری بازاریابی شدید؟
طول کشید و من سخت برای رسیدن به آن کار کردم. چیزی که از آن یاد گرفتم این هست که مردم برای نتایج خوب هزینه پرداخت میکنند.
اگر شما واقعا بتوانید چیزهای خوب ارائه دهید بدون آنکه اسپم باشید یا محتوای زرد تولید کنید، به زودی بازدهی که کسبوکارتان ارائه میکند شما را شوکه خواهد کرد.
بسیاری از بازاریابان محتوا تلاش میکنند تا به کارفرمایان خود نشان دهند که کاری که آنها در حال انجام آن هستند مناسب و عاقلانه است، آیا توصیهای برای آنها دارید؟
هنگامی که شما میخواهید مفید بودن بازاریابی محتوا را برای صاحبان کسبوکار نشان دهید، همهی آنچه که شما باید انجام دهید این است که تجزیه و تحلیل کنید و نشان دهید که چگونه بازدیدکنندگان بیشتری را برای آنها جذب میکنید.
دوم اینکه اگر شما در حال جمعآوری ایمیلها هستید، میتوانید نشان دهید که چگونه ایمیلهای بیشتری را جمع آوری میکنید، چون ایمیلها ارزشمند هستند. شرکتها میدانند که هر چه ایمیل بیشتری داشته باشند منجر به فروش بیشتری خواهد شد.
سوم اینکه شما میتوانید به آنها نشان دهید که چگونه سرنخهای فروش و یا نرخ تبدیلهای بیشتری را از طریق بازاریابی محتوا بهدست آوردهاید. از هر ابزار تجزیه و تحلیل ترافیک که واقعا میتواند تبدیلات را براساس منابع ورودی پیگیری کند استفاده کنید.
آیا شما فکر میکنید امکان این وجود دارد که محتوا برای ما درآمدزایی بکند؟
بله، مطمئنا. شما نمیتوانید به آن به عنوان یک موجودیت درآمدزا فکر کنید،
اما این بازاریابی محتوا است که برای شما ترافیک ایجاد میکند، باعث تولید سرنخهای فروش و در نهایت فروش میشود. ما از آن در کسبوکارمان استفاده میکنیم، چون میدانیم چه ارزشهایی را به کسبوکارمان بازمیگرداند.
در واقع ما میتوانیم به بازاریابی محتوا به عنوان یک جریان نقدی مثبت نگاه کنیم.
بسیاری از برندها در تلاش هستند تا مخاطبان وفاداری برای برند خود پیدا کنند. شما توانستهاید سه وبسایت که بیش از ۱۰۰۰۰۰ خواننده دارند ایجاد کنید، چگونه این کار را انجام میدهید؟
اگر به اکثر بازاریابان محتوا در جهان نگاه کنید، همهی آنها برای دریافت ترافیک بیشتر و یا افزایش فروش مینویسند.
در حالی که باید فراتر از آن رفت. اگر شما بتوانید محتوایی ایجاد کنید که بسیار دقیق و عملی باشد به احتمال زیاد بسیاری از مردم محتوای شما را به اشتراک خواهند گذاشت و افراد زیادی در مورد آن صحبت خواهند کرد.
به نظر شما چرا بسیاری از برندهای بزرگ با بودجهی بیشتر از شما نمیتوانند مخاطبانی به تعداد خوانندگان شما داشته باشند؟
برای اینکه اکثر برندهای بزرگ فقط به دنبال راهی هستند تا با پول برای وبسایتشان محبوبیت پیدا کنند،
. اینکه بودجهی شما چقدر هست مهم نیست. چیزی که اهمیت دارد این است که بدانید مخاطبان شما چه کسانی هستند؟ مشتریان ایدهآل شما چه کسانی هستند؟ و نقاط درد و مشکلات آنها را پیدا کنید. سپس از دیدگاه وبلاگنویسی نیاز دارید به سراغ این مشکلات بروید و آنها را حل کنید.
اگر شما بتوانید به مردم کمک کنید تا از طریق مطالب شما مشکلات خود را حل کنند، احتمالا خوانندگان بیشتر خواهید داشت.
· همانطور که میدانیم شما با برندهای بزرگی کار کردهاید؟ چه توصیههای اساسی برای آنها دارید؟ چگونه میتوانند رفتار خود را تغییر دهند؟
· من به برندها میگویم که قبل از اینکه تصمیم بگیریم که چقدر هزینه کنیم و چه کاری انجام دهیم، بیایید مردم، مشتریان بالقوه و مشتریان فعلی خود را بررسی کنیم و دریابیم که آنها چه چیزی میخواهند؟
· مهم نیست که چه کاری میخواهید انجام دهید و یا من از شما میخواهم چه کاری انجام دهید؛ تنها چیزی که مهم است این هست که شما میخواهید مشتریان خود را خوشحالتر کنید.
· هنوز هم بسیاری از برندها به تاکتیکهای قدیمی سئو مانند تکرار مکرر کلیدواژهها برای فروش بیشتر تمرکز کردهاند. به نظر شما با تکامل الگوریتم پاندای گوگل، این کار موثر خواهد بود؟
· هیچوقت نمیتوانیم مزخرفاتی که در مورد سئو وجود دارد، به طور کامل از ذهنها پاک کنیم. اما چیزی که من همیشه به برندهای بزرگ میگویم این هست که فقط محصول و خدمات خوب است که به طور مستمر در بلند مدت منجر به فروش بیشتر خواهد شد.
· اگر شما از کوکاکولا بپرسید که چرا شما موفق شدید؟ آنها خواهند گفت: به خاطر اینکه مردم عاشق کک هستند، محصولات ما بینظیر است.
· تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی ایجاد بهترین محصولات تمرکز کنید.
آیا بازاریابی محتوا به کار من ربطی دارد یا اصلاً به درد من میخورد؟
اگر بپذیریم که بازاریابی محتوا شیوه ای برای فروش است میتوانیم بگوییم که هرکس چیزی برای فروختن دارد، میتواند به بازاریابی محتوا هم به عنوان یک ابزار و گزینه نگاه کند.
دقت داشته باشید که ما فروش را به معنای عام آن به کار میبریم. همان تعبیری که استیونسنمیگفت:
به عبارتی، همانطور که یک تولیدکننده چای، تلاش میکند چای خود را به مشتریان بیشتری بفروشد و هر مشتری هم میزان بیشتری از چای او خریداری کند، یک نویسنده هم در حال فروختن کتاب خود به مردم یا به ناشر است و دوست دارد کتابش را به قیمت بیشتری و به تعداد خوانندگان بیشتری بفروشد.
ین روزها خیلی از مردم، وقتی لغت محتوا و بازاریابی محتوا را میشنوند بلافاصله به محتوای دیجیتال فکر میکنند. اما محتوای دیجیتال اگر چه یکی از شکلهای رو به رشد محتوا در دنیای امروز محسوب میشود، تنها یکی از انواع محتواست.
اگر شما یک نویسنده هستید و کتاب منتشر میکنید، باز هم تولیدکننده محتوا هستید. اگر شب هنگام، اوقات فراغت خود را با ارسال پیام و پیامک از طریق نرم افزارهای مختلف مانند وایبر و واتزاپ و … میگذرانید، تولیدکننده محتوا هستید.
اگر مدیر تضمین کیفیت یک شرکت هستید و دستورالعملها و فرایندها را تنظیم و منتشرمیکنید، تولیدکننده محتوا هستید
. اگر داستانهای اخلاقی و مذهبی برای مردم تعریف میکنید و تلاش میکنید آنها را به زندگی بهتر هدایت کنید، تولیدکننده محتوا هستید.
اگر فیلم میسازید تولیدکننده محتوا هستید. حتی کسی که قبض تلفن همراه چاپ میکند یا فاکتور فروش یک فست فود را صادر میکند، در حال تولید محتوا است
برخی شغلها به طور مستقیم تولیدکننده محتوا هستند و به بازاریابی محتوا فکر میکنند و برخی دیگر، تولید محتوا را به عنوان فرایندی جانبی در کار خود تعریف میکنند.
قاعدتاً یک جایگاه اختصاصی برای بنزین (به قول خودمان پمپ بنزین) تولیدکننده محتوا به نظر نمیرسد. اما اگر برگهای به رانندگان بدهد و روی آن فهرستی ده گانه از مواردی که مصرف سوخت خودرو را افزایش میدهند نوشته باشد، به یک تولیدکننده محتوا تبدیل شده و احتمالاً به بازاریابی محتوا هم فکر می کند.
بنابراین، بازاریابی محتوا را باید به عنوان زیرمجموعهای از حوزه بازاریابی در نظر گرفت تا حوزهی تکنولوژی دیجیتال.
انسانها از زمان غارنشینی، به تولید محتوا علاقه داشتهاند. ترسیم نقاشی روی دیوارهای غار، نمونهای از تولید محتواست.
هنوز نمیدانیم که چرا انسان اولیه بر دیوار غارها تصاویر مختلف ترسیم میکرده است. مستقل از اینکه آن تصاویر را برای زیبایی ترسیم میکرده یا برای اینکه آنها را به عبادت بنشیند و یا اینکه پیامی از خود برای بازماندگان و آیندگان به جا بگذارد، به هر حال انسان اولیه، تولید محتوا را قبل از قسمت عمدهای از تولیدات فیزیکی آغاز کرده است.
وقتی که ارتباطات شکل گرفت، محتوااین بار شکل پیام را به خود گرفت. حالا محتوا فرستنده و گیرنده هم داشت و در یونان باستان، آنها که در دو ماراتون پیروز بودند، حاملان پیامهای مهم تلقی میشدند.
انسان همچنان به تولید محتوا ادامه داد. محتوا فقط تصویری زیبا بر دیوارهی غار یا یک پیام مهم سیاسی نبود. کبوتران نامه بر، در میان انواع پیامها، نامههای عاشقانه را هم با خود جابجا میکردند.
جارچیها، اولین توزیعکنندههای رسمی محتوای خبری بودند و طبیعتاً چون استفاده از جارچی، به پشتوانه حقوقی و سرمایه مادی نیاز داشت، پادشاهان تنها کسانی بودند که میتوانستند عرضهی انبوه محتوا را در میدانهای شهر انجام دهند و به نوعی نخستین رسانه ها شکل گرفتند.
عصر چاپ و انتشار روزنامهها، نسل بعدی عرضه محتوا را رقم زد. حالا تولید محتوا به عنوان یک شغل، رسماً شکل گرفته بود و رسانه، معنا پیدا کرده بود.
البته هنوز بازاریابی محتوا به شکلی که امروز شناخته میشود رایج نبود. روزنامه ها، خبر و گزارش منتشر میکردند و صاحبان کسب و کار هم، در ازاء پرداخت پول، اجازه داشتند آگهیهای خود را در آنها منتشر کنند.
شاید اگر بخواهیم کمی موشکافانهتر نگاه کنیم، روزنامههای دولتی آن زمان، به نوعی فلسفه بازاریابی محتوا را میفهمیدند.
روزنامه منتشر میشد و با انواع محتوا، مردم را خوشحال و راضی و سرگرم میکرد تا در لا به لای آن، دولتها هم بتوانند به تبلیغ ایده ها و نظریات خود و به نوعی به بازاریابی خودشان و افکارشان بپردازند.
رادیو نسل بعدی بستر تولید محتوا بود. حالا صدا هم به انواع محتوا افزوده شده بود و تلویزیون به تدریج تصویر را هم وارد فضای محتوا میکرد.
در این میان روزنامه ها نقش خود را از دست ندادند. مجله های تخصصی شکل گرفتند. این مجلهها که به صورت هفته نامه و ماهنامه برای خانواده ها، پزشکان، ورزشکاران، حقوقدانان و … منتشر میشدند، ایدههای جدیدی را در بازاریابی محتوا به همراه آوردند.
پزشکان هوشمند آموختند که به جای آگهی تبلیغاتی، مقالاتی آموزشی درباره مواجهه با بیماریها بنویسند.
روانشناسان، یادگرفتند که به جای اصرار و التماس برای اینکه مردم به آنها پول بدهند و مشورت بگیرند، ستون پاسخ به سوالات، راه بیندازند و با لبخندی بر لب و چهرهای مهربان، آمادگی خود را برای پاسخگویی به سوالات مطرح کنند.
آنها میدانستند که خوانندهی مقالات، مشتری مطبها و مراکز مشاوره آنها هم خواهد بود..
مک دونالد آموخت که محتوای تبلیغاتیاش در کشورهای مسلمان، باید در ماه رمضان رنگ و بوی اسلامی بگیرد و در غیر این صورت اثربخش نخواهد بود.
کشورها آموختند که در محتواهای تولیدی خود برای نقاط دور جهان، تصویری خوش آب و رنگتر از واقعیت خود را ترسیم کنند.
صنعت گردشگری آموخت که تولید محتوا برای جذب توریست، چیزی فراتر از انتشار سفرنامههای جهانگردان قدیمی است و حالا میتوان تیزرهای تبلیغاتی جذاب تولید و پخش کرد.
تولید محتوا به تدریج به یک دانش تخصصیتر تبدیل شد. حالا روزنامه نگاران قدیمی، خودشان را اصحاب رسانه معرفی میکردند.
تولید فیلم و موسیقی و کتاب و مقاله موفق، به ترکیبی از انسانشناسی و روانشناسی و حقوق و بازاریابی و مدیریت نیاز داشت
. هزینه تولید محتوا بالا رفته بود و مردم ترفندهای تبلیغاتی را به خوبی آموخته بودند. در این میان بازاریابی محتوا به شیوه امروزی آن، به تدریج در حال شکل گیری بود.
به تدریج اینترنت و دنیای وب شکل گرفت. وب سایتها ابزارهای ارزان قیمت و اثربخش بودند که هر شخص یا سازمانی میتوانست با صرف بودجه و انرژی کمی، آنها را در اختیار خود داشته باشد.
فراگیر شدن کاربران اینترنت، شکل گیری امکان نقل و انتقال پول در فضای آنلاین، شبکه های اجتماعی وگوشیهای هوشمند، همه و همه باعث شدند که محتوا مفهومی جدیتر پیدا کند. عصر جدیدی شکل گرفت که تولید محتوا و بازاریابی محتوا و تدوین استراتژی برای عرضه محتوا، یکی از دغدغههای اصلیاش بود